افشاگری ننجون کروبی از تجمع ها
نوشته شده توسط : امید شنیده

 

افشاگری ننجون کروبی از تجمع ها

 

سلام پسرم
شنیده بودم چند وقت پیشتر گفته بودی کار به جایی رسیده که سر قبر پدرت هم نمی تونی بری، اما باور نکرده بودم. حالا که یه چند وقتیه سایه ت سنگین شده و به ننه جونت هم سر نمی زنی تازه فهمیدم دنیا دست کیه. بی وفایی شاخ و دم نداره که. از قدیم گفتند اولاد آدم درد و بلا داشته باشه واسه ننه باباشه، خوشی اش واسه غریبه ها. حالا حکایت توئه ننه.

اون وقتا که بال بال می زدی بشی کاره ای تو این مملکت، هی پای من پیرزن رو از تو قبر می کشیدی وسط. حالا که دیگه با کلاس شدی و همش مخالف هات! میان در خونه ت ، ما رو هم فرستادی ته ته خاک. باشه ننه. عیب نداره. تو خوش باشی انگار ما خوشیم. حالا هم نیومدم نصفه شبی خوابت رو پریشون کنم. اومدم یه دو کلمه بگم و برم. یادته ننه اون روزایی که آقای مجلس بودی واسه خودت. می رفتی می اومدی نفهمیدم یهو کدوم از خدا بی خبری کک شورای نگهبان و خبرگان رو انداخت تو...ات. رفتی کاندیدای مجلس خبرگان بشی. نمی دونی ننه کلی نذر و نیاز کردم تا پات بشکنه روز امتحان. آخرش هم رو نکردیا که پای شکسته ات کار دعای من بود یا شیطنت خودت. ولی خوب هرچی بود خدا خیرش بده. نجاتت داد ها. اینو گفتم که فکر نکنی ننه جونت پیر بود و نفهمید. از این سوتی و " باور کنید من مجتهدم " ات که بگذریم، یادته شهرام رو؟ جوون خوبی بود ها. چه دست به خیری هم داشت ماشاا.... سیصد میلیون سیصد میلیون می داد دستت که صرف امور خیریه کنی. یادش به خیر. فکر کنم تا هفت نسل بعد هم قبرمون رو مدیون اقا شهرام و کمک های خیرخواهانه ش هستیم. البته می خواستم یادت بیارم ننه جون توکه حتما! نمی دونستی اقا شهرام این پول ها رو از کجا آورده اما دفعه بعد حداقل ازش بپرس خمس اش رو داده باشه که حلال باشه ننه.

 بگذریم ننه. بگذریم که اگه بخوام دونه دونه شیرین کاریات رو بگم مثنوی ای میشه واسه خودش. فقط بدون در جریان همه اش هستم.  حرف هاتم که تو قبر می شنوم و کیف می کنم   همین چی بود گفته بودی در باره انتقال و این حرفا. گفته بودی چی چی رو از کف خیابون انتقال دادین به فضای سایبر و اینا؟ یعنی روزی هزار بار قربون هوشمندی ات می رم من. ناقلا این حرفای قلمبه سلمبه رو  از کی یاد گرفتی؟ دو روز تنهات گذاشتم ها. بگذریم. چه پر حرفی کردم ننه . اصل ماجرا داشت یادم می رفت. خوب گوشاتو باز کن یه چیزی بگم تا آخر عمر آویزه گوشت باشه.  ننه آدم هرکاری رو یه بار انجام میده. حتی اگه واسه جلب توجه باشه. یه بار پاش می شکنه، یه بار حمایت نا به جا می کنه، یه بار پا می کنه تو کفش بالاتر از خودش. اصلش هرچیزی که از یه بار بیشتر بشه هم مزه ش میره هم اثرش. حالا هم می بینم از بعد شلوغ کاری هات هر چند وقت یه بار یه عده میریزن در خونه ت. درسته که بالاخره آدمیزاده و احتیاج داره وقتی همه گذاشتنش کنار یه جوری بگه که " منم هستم" اما نه دیگه با این تکرار و فضاحت. دآخه چند بار بریزن جلو خونه ت. یه نگا دور و برت رو بنداز. کله گنده تر از تو نیست مگه؟ مردم نمی گن چطوریه که همش ادما میان رنگ می پاشن رو در خونه تو؟ ننه یه کم به بالاتر از خودت نگاه کن. یه کم کارای جدید یاد بگیر ازشون. حالا یه بار فرستادیشون -  نه چی دارم می گم ننه پیریه و هزار عیب و علت - حالا یه بار فرستادنشون! قشقرق به پا کردن جلوی در خونه ت بس بود دیگه. هی  هر دو روز یکبار تکرارش نکن دیگه. تو که نمی خوای این ماجرا  مسخره همه ملت بشه ننه می خوای؟! پس به حرف ننه جونت گوش کن و بعد از این یه کم از خلاقیتت رو تو راه جلب توجه خرج کن. ببینم چیکار می کنی ها. بیکار هم بودی یه فاتحه ای نثار ما بکنی بد نیست. به روح آقات که هی ملت صلوات می فرستن، من پیرزن موندم اینجا بی نصیب. چه بگم دیگه ننه. برو برو که دلم نمیاد باقی خواب "آدم گنده شدن" دیدنت رو خراب کنم.بالاخره خوابش هم لذت داره گیریم که به خاطر سنگینی شکم قبل خواب باشه. برو. خوب بخوابی ننه جون.

..............................................................................................................

در آخر رفقای عزیز که خیلی نسبت به ما ارادت دارندوبا فحش های خودشون با عث روحیه دهی به این حقیر میشوند؛لطفا کمی رعایت کنند ناسلامتی از این وبلاگ خانم هم رد میشود

 
 

 

                  کروبی مساله چندم مملکت ماست؟!   

 

راهپیمایی روز قدس امسال پرشورتر از همیشه برگزار شد و روسیاهی هم مثل همیشه برای صهیونیست‌های غاصب و حامیان شعار «نه غزه، نه لبنان» ماند. مراسم امسال آنقدر عظمت داشت که عده‌ای برای دلخوشی خود و دوستانشان، چشم‌های سر و باطنشان را بستند و ادعا کردند اصلا کسی به خیابان‌ها نیامده بود! راهپیمایی میلیونی مردم در سراسر کشور آنقدر عظمت داشت که عده‌ای برای به حاشیه بردنش، مظلوم نمایی کردند و حمله به خانه کروبی را بهانه کردند.

من از چند و چون حادثه‌ی مقابل خانه کروبی خبر ندارم، ولی  شخصا با هرگونه تجمعی در برابر خانه کروبی، موسوی، صانعی و یا هر شخص دیگری مخصوصا در شرایط حاضر، آنهم با شعار «دفاع از ولایت و رهبری» مخالفم. قبلا هم در ماجرای حمله به خانه آقای صانعی دلائل مخالفتم را نوشته بودم. حرف من این است که چرا عده‌ای همه کارهای خودشان را به اسم دفاع از ولایت انجام می‌دهند؟ این افراد مدعی دفاع از رهبری، چه حکمی، چه دستوری و چه فتوایی از رهبری برای توجیه کارهای خودشان دارند؟ چرا موجب بدنامی دیگران می‌شوند؟ و چرا ما باید به خاطر کارهای جاهلانه آنها، قربانی شویم؟!

مساله بعدی اینکه اصلا امروز چرا کروبی را جدی بگیریم؟ وضعیت این روزهای او و دوستانش چطور است؟ کروبی و موسوی امروز در معادلات سیاسی ایران، چه جایگاهی دارند؟ چه کسی حرف فاطمه کروبی و یا حسین کروبی را جدی می‌گیرد؟ اصلا خود کروبی را چه کسی جدی می‌گیرد؟ مگر وزن و اندازه او و حامیانش را در دو انتخابات پیاپی با چشم خود ندیده‌ایم؟

امروز وضعیت این آدمها به گونه‌ای است که حتی سایتهای سبز حامی آنها هم متوجه واقعیت شده‌اند، خیلی راحت آنها را مسخره می‌کنند، کاریکاتورشان را می‌کشند، بیانیه‌های تکراری و مزخرف آنها را به  تمسخر می‌گیرند؛ پس چرا ما آنها را جدی بگیریم؟ وقتی دوستانشان به آنها می‌خندند، چرا ما نخندیم؟ چرا کاری کنیم که جان تازه بگیرند؟ چرا کاری کنیم که حماسه مردمی به حاشیه برود؟

امروز در میان خود اصلاح طلبان هم آدم‌هایی هستند که شدیدترین انتقادها را به این دو نفر دارند. برخی به صراحت و برخی هم با کنایه و در محافل خصوصی. حق هم دارند. چون بلایی که این دو نفر، بر سر اصلاحات و دولت اصلاحات و میراث اصلاحات و بر سر خود اصلاح طلبان آورده‌اند، بلای کوچکی نبوده. در چنین وضعیتی که آنها حال و روز درست و حسابی ندارند، چرا ما جان تازه به آنها ببخشیم و بهانه به دستشان بدهیم و از آنها، آدم‌هایی مظلوم و قهرمان بسازیم؟

گیرم که کروبی، همسرش و یا پسرش، حرفی زده باشند؛ خوب بزنند، حرف‌های تکراری آنها چقدر مهم است؟ چه کسی می‌شنود و چه کسی آنها را جدی می‌گیرد؟ به جز بی بی سی فارسی و صدای آمریکا و رادیو فردا و رادیو اسرائیل؟ چه سوژه‌ای می‌توانست عصبانیت این بوق‌های استعماری و استکباری را از حضور میلیونی مردم در روز قدس، به خوشحالی تبدیل کند؟

ختم کلام اینکه اگر دست راست و چپ رییس جمهور، مساله اصلی کشور نیست؛ چرا کاری کنیم که «رقیب آرای باطله» به مساله اصلی کشور تبدیل شود؟ آیا این خواست خود آنها نیست؟ برای کروبی و موسوی، چه خدمتی از این بالاتر که تیتر خبرها و سایتهای خبری شوند؟ برای شخص غریق چه خدمتی بالاتر از تنفس مصنوعی؟

 
 
موسوي يك گوسفند تمام عيار است!                                                                                  
نمايش اعتصاب غذاي چند نفر از آشوبگران دستگيرشده با افتضاح تمام شد اما گويا سرزنش عليه معركه گيران سياسي در اين ماجرا تمامي ندارد.
كساني چون موسوي و كروبي و عبدالله نوري و برخي سركردگان نهضت آزادي و جبهه ملي تلاش كرده بودند ضمن بهره برداري از اين نمايش، خود را در حاشيه نگه دارند و همين امر باعث انتقادهاي گسترده در محافل ضد انقلابي شده است. نويسنده سايت خودنويس در تحليلي با اشاره به اين كه «قبلا به رهبران جنبش سبز تاخته و گفته بوديم كه در ماجراي اعتصاب غذاي زندانيان گوسفند نباشيم»، نوشت: چند وقت كه گذشت واكنش ها شروع شد، واكنش تاثيرگذار را مهندس موسوي با نوشتن بيانيه اي ايجاد كرد كه در آن با تاكيد بر شنيده شدن صداي اعتراض زندانيان از آنان خواسته بود اعتصاب غذاي خود را بشكنند بعد از او هم واكنش هاي ديگر هم شروع شد و از جبهه مشاركت تا فعالان ملي- مذهبي همگي واكنش نشان داده و تمامي شان هم همان طور كه پيش بيني مي شد حركت در مسيري را پيش گرفتند كه مهندس موسوي در آن پيشگام شده بود. اصلي ترين مسئله در آن درخواست از زندانيان براي شكستن اعتصاب غذا بود. شخصا از اين واكنش ها شگفت زده شدم. در نظر داشتم كه احتمالا بايد پيام ها به زندان برسد وگرنه صدور آنها بي معنا خواهد بود. شگفتي خودم را پنهان كرده بودم. اما وقتي اعتصاب غذا خاتمه يافت پرسش ها سر باز كردند. از خودم پرسيدم چرا واكنش ها در اين مسير پيش رفت؟ اين برداشت درست است كه معناي پيام موسوي و پيام هاي مشابه عدم حمايت از حركت زندانيان بود. موسوي با درخواست خاتمه اعتصاب غذا در واقع همان حركت را كه در 22 خرداد امسال تكرار شد، ادامه داد. اين بار هم موسوي زندانيان را تنها مي گذاشت. وقتي دستگير شده ها اعلام كرده بودند براي پيگيري خواست شان اعتصاب غذا را ادامه مي دهند، چه طور يك دفعه پشت آنها خالي مي شود و اعلام مي شود اعتصاب غذا ادامه نيابد؟
 


اين سايت ضد انقلابي اضافه كرد: زيان عمده حركت آقايان و خالي كردن پشت بازداشت شدگان اين بود كه يكي از مهمترين حركت هاي اعتراضي زندانيان را از آنها گرفت و آنها را خلع سلاح كرد. تنها سلاح زنداني كه مي توانست با قمار روي آن به خواسته هايش دست پيدا كند، سوخت. حالا اگر هر زنداني اي اعتصاب غذا كند مسئولان اهميتي به آن نخواهند داد و مسئوليت جان آنان را برعهده «بزرگا ن شان» خواهند گذاشت و اعتصاب كننده نيز مجبور خواهد شد اعتصاب غذاي خود را بشكند، يا اصلا اعتصاب غذا نكند؛ چه، مي داند اين حركت دستاوردي نخواهد داشت. زماني كه حكومت فهميد پشت زندانيان خالي شده و مي تواند اصلا منكر اين موضوع شود و زندانيان كه مي ديدند ديگر راهي نمانده و همه با حمايتي نصفه و نيمه از حركت شان از آنها خواسته اند اعتصاب غذا را بشكنند، اعتصاب غذاي خود را شكستند، زندانيان ديدند هزينه اي كه دارند از جانشان خرج مي كنند بيهوده است. حالا هم برخي از آنها همچنان در وضعيت سابق خود هستند يعني تحمل اين همه سختي عملا نتيجه اي دربر نداشته است. شخصا مسئوليت اين موضوع را برعهده بي تدبيري موسوي مي گذاريم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ





:: موضوعات مرتبط: اخبار , ,
:: بازدید از این مطلب : 489
|
امتیاز مطلب : 124
|
تعداد امتیازدهندگان : 45
|
مجموع امتیاز : 45
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: