افشاگری ننجون کروبی از تجمع ها |
|
|
صحبتهای حاج حسین سیب سرخی پیرامون ولایت فقیه
به دنيا فخره كه تو از تبار فاطمه اي بگو لبيك يا سيد علي خامنه اي
خیلی زیباست حتما گوش کنید
سلامتی مقام معظم رهبری صلوات
کروبی مساله چندم مملکت ماست؟!
راهپیمایی روز قدس امسال پرشورتر از همیشه برگزار شد و روسیاهی هم مثل همیشه برای صهیونیستهای غاصب و حامیان شعار «نه غزه، نه لبنان» ماند. مراسم امسال آنقدر عظمت داشت که عدهای برای دلخوشی خود و دوستانشان، چشمهای سر و باطنشان را بستند و ادعا کردند اصلا کسی به خیابانها نیامده بود! راهپیمایی میلیونی مردم در سراسر کشور آنقدر عظمت داشت که عدهای برای به حاشیه بردنش، مظلوم نمایی کردند و حمله به خانه کروبی را بهانه کردند.
من از چند و چون حادثهی مقابل خانه کروبی خبر ندارم، ولی شخصا با هرگونه تجمعی در برابر خانه کروبی، موسوی، صانعی و یا هر شخص دیگری مخصوصا در شرایط حاضر، آنهم با شعار «دفاع از ولایت و رهبری» مخالفم. قبلا هم در ماجرای حمله به خانه آقای صانعی دلائل مخالفتم را نوشته بودم. حرف من این است که چرا عدهای همه کارهای خودشان را به اسم دفاع از ولایت انجام میدهند؟ این افراد مدعی دفاع از رهبری، چه حکمی، چه دستوری و چه فتوایی از رهبری برای توجیه کارهای خودشان دارند؟ چرا موجب بدنامی دیگران میشوند؟ و چرا ما باید به خاطر کارهای جاهلانه آنها، قربانی شویم؟!
مساله بعدی اینکه اصلا امروز چرا کروبی را جدی بگیریم؟ وضعیت این روزهای او و دوستانش چطور است؟ کروبی و موسوی امروز در معادلات سیاسی ایران، چه جایگاهی دارند؟ چه کسی حرف فاطمه کروبی و یا حسین کروبی را جدی میگیرد؟ اصلا خود کروبی را چه کسی جدی میگیرد؟ مگر وزن و اندازه او و حامیانش را در دو انتخابات پیاپی با چشم خود ندیدهایم؟
امروز وضعیت این آدمها به گونهای است که حتی سایتهای سبز حامی آنها هم متوجه واقعیت شدهاند، خیلی راحت آنها را مسخره میکنند، کاریکاتورشان را میکشند، بیانیههای تکراری و مزخرف آنها را به تمسخر میگیرند؛ پس چرا ما آنها را جدی بگیریم؟ وقتی دوستانشان به آنها میخندند، چرا ما نخندیم؟ چرا کاری کنیم که جان تازه بگیرند؟ چرا کاری کنیم که حماسه مردمی به حاشیه برود؟
امروز در میان خود اصلاح طلبان هم آدمهایی هستند که شدیدترین انتقادها را به این دو نفر دارند. برخی به صراحت و برخی هم با کنایه و در محافل خصوصی. حق هم دارند. چون بلایی که این دو نفر، بر سر اصلاحات و دولت اصلاحات و میراث اصلاحات و بر سر خود اصلاح طلبان آوردهاند، بلای کوچکی نبوده. در چنین وضعیتی که آنها حال و روز درست و حسابی ندارند، چرا ما جان تازه به آنها ببخشیم و بهانه به دستشان بدهیم و از آنها، آدمهایی مظلوم و قهرمان بسازیم؟
گیرم که کروبی، همسرش و یا پسرش، حرفی زده باشند؛ خوب بزنند، حرفهای تکراری آنها چقدر مهم است؟ چه کسی میشنود و چه کسی آنها را جدی میگیرد؟ به جز بی بی سی فارسی و صدای آمریکا و رادیو فردا و رادیو اسرائیل؟ چه سوژهای میتوانست عصبانیت این بوقهای استعماری و استکباری را از حضور میلیونی مردم در روز قدس، به خوشحالی تبدیل کند؟
ختم کلام اینکه اگر دست راست و چپ رییس جمهور، مساله اصلی کشور نیست؛ چرا کاری کنیم که «رقیب آرای باطله» به مساله اصلی کشور تبدیل شود؟ آیا این خواست خود آنها نیست؟ برای کروبی و موسوی، چه خدمتی از این بالاتر که تیتر خبرها و سایتهای خبری شوند؟ برای شخص غریق چه خدمتی بالاتر از تنفس مصنوعی؟
كساني چون موسوي و كروبي و عبدالله نوري و برخي سركردگان نهضت آزادي و جبهه ملي تلاش كرده بودند ضمن بهره برداري از اين نمايش، خود را در حاشيه نگه دارند و همين امر باعث انتقادهاي گسترده در محافل ضد انقلابي شده است. نويسنده سايت خودنويس در تحليلي با اشاره به اين كه «قبلا به رهبران جنبش سبز تاخته و گفته بوديم كه در ماجراي اعتصاب غذاي زندانيان گوسفند نباشيم»، نوشت: چند وقت كه گذشت واكنش ها شروع شد، واكنش تاثيرگذار را مهندس موسوي با نوشتن بيانيه اي ايجاد كرد كه در آن با تاكيد بر شنيده شدن صداي اعتراض زندانيان از آنان خواسته بود اعتصاب غذاي خود را بشكنند بعد از او هم واكنش هاي ديگر هم شروع شد و از جبهه مشاركت تا فعالان ملي- مذهبي همگي واكنش نشان داده و تمامي شان هم همان طور كه پيش بيني مي شد حركت در مسيري را پيش گرفتند كه مهندس موسوي در آن پيشگام شده بود. اصلي ترين مسئله در آن درخواست از زندانيان براي شكستن اعتصاب غذا بود. شخصا از اين واكنش ها شگفت زده شدم. در نظر داشتم كه احتمالا بايد پيام ها به زندان برسد وگرنه صدور آنها بي معنا خواهد بود. شگفتي خودم را پنهان كرده بودم. اما وقتي اعتصاب غذا خاتمه يافت پرسش ها سر باز كردند. از خودم پرسيدم چرا واكنش ها در اين مسير پيش رفت؟ اين برداشت درست است كه معناي پيام موسوي و پيام هاي مشابه عدم حمايت از حركت زندانيان بود. موسوي با درخواست خاتمه اعتصاب غذا در واقع همان حركت را كه در 22 خرداد امسال تكرار شد، ادامه داد. اين بار هم موسوي زندانيان را تنها مي گذاشت. وقتي دستگير شده ها اعلام كرده بودند براي پيگيري خواست شان اعتصاب غذا را ادامه مي دهند، چه طور يك دفعه پشت آنها خالي مي شود و اعلام مي شود اعتصاب غذا ادامه نيابد؟
اين سايت ضد انقلابي اضافه كرد: زيان عمده حركت آقايان و خالي كردن پشت بازداشت شدگان اين بود كه يكي از مهمترين حركت هاي اعتراضي زندانيان را از آنها گرفت و آنها را خلع سلاح كرد. تنها سلاح زنداني كه مي توانست با قمار روي آن به خواسته هايش دست پيدا كند، سوخت. حالا اگر هر زنداني اي اعتصاب غذا كند مسئولان اهميتي به آن نخواهند داد و مسئوليت جان آنان را برعهده «بزرگا ن شان» خواهند گذاشت و اعتصاب كننده نيز مجبور خواهد شد اعتصاب غذاي خود را بشكند، يا اصلا اعتصاب غذا نكند؛ چه، مي داند اين حركت دستاوردي نخواهد داشت. زماني كه حكومت فهميد پشت زندانيان خالي شده و مي تواند اصلا منكر اين موضوع شود و زندانيان كه مي ديدند ديگر راهي نمانده و همه با حمايتي نصفه و نيمه از حركت شان از آنها خواسته اند اعتصاب غذا را بشكنند، اعتصاب غذاي خود را شكستند، زندانيان ديدند هزينه اي كه دارند از جانشان خرج مي كنند بيهوده است. حالا هم برخي از آنها همچنان در وضعيت سابق خود هستند يعني تحمل اين همه سختي عملا نتيجه اي دربر نداشته است. شخصا مسئوليت اين موضوع را برعهده بي تدبيري موسوي مي گذاريم.